معنی مروح | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

ترسان، ترسیده، سراسیمه، مرعوب، هراسان

وحشت کردن، هراسیدن، ترسیدن، بیمناکشدن، هراسان شدن

هراساندن، ترساندن، هراسان کردن، بهوحشت انداختن، وحشتزده کردن

۱. آزرده، افگار، جریحهدار، ریش، خسته، ریش، زخمدار، زخمناک، زخمی، آسیبدیده، زخمخورده، فگار، مصدوم ≠ سالم ۲. ناعادل ≠ عادل

۱. زخمی شدن، زخم برداشتن، جراحت برداشتن، زخمدار شدن، مصدوم شدن، ریش شدن ۲. جریحهدار شدن، فگار شدن

۱. مرحلهها، منزلها ۲. وهلهها ۳. فازها

مرحمتها، لطفها، عنایات، عنایتها، محبتها، مهربانیها

خایف، متوحش، وحشتزده، هراسان ≠ ایمن

بیمناکشدن، متوحش شدن، هراسان گشتن، سراسیمهشدن، وحشت کردن، به وحشت افتادن

بیمناک کردن، متوحش ساختن، هراسان کردن، ترساندن، هراساندن، به وحشت افکندن، وحشتزده کردن