مرسومفرهنگ مترادف و متضاد۱. باب، رایج، عرفی، متداول، متعارف، مد، معمولی، معمول، مقرر ۲. آیین، رسومات، رسم، سنت ۳. جیره، مواجب ≠ نامتداول
معمول کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مرسوم کردن، متداول کردن، رواج دادن، باب کردن ۲. اجرا کردن، عملی ساختن