44 مدخل
۱. تجسمیافته، جسمیتیافته ۲. مصور
۱. تجسم بخشیدن، متصور کردن ۲. جسمیت دادن
بهتصویر آمدن (درذهن)، حاضر شدن(درنظروخیال)، مصور شدن
درنظر آوردن، تجسم بخشیدن، درذهن مصور کردن
۱. پیکره، تندیس، پیکر ۲. نماد، الگو ۳. اسوه، نمونه
مجسم کردن، در نظر آوردن
مجسمهساز ≠ نقاش
مراسمگرفتن، برگزار کردن، (سالروز درگذشت)
پیکرتراش، پیکرهساز، تندیسگر، مجسمهتراش
پیکرتراشی، پیکرهسازی، تندیسگری، مجسمهتراشی