معنی مردوده | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

حد، حدود، دایره، قلمرو، منطقه

آمدوشد، آمیزش، ارتباط، تردد، تماس، حشرونشر، مصاحبت، معاشرت، نشستوبرخاست

رفتوآمد داشتن، حشرونشر داشتن، معاشرتداشتن، نشستوبرخاست داشتن

۱. ردشده، رفوزه، ناموفق ≠ قبول ۲. متروک، مطرود، منفور، وازده ≠ مقبول ۳. ناپذیرفتنی، نامقبول، غیرقابل قبول ≠ پذیرفتنی، مقبول

۱. ردشدن، رفوزه شدن ≠ قبول شدن ۲. طرد شدن، مطرود شدن، رانده شدن

۱. ردی ۲. مردودین

مردود، ناپسند، ناپسندیده، ناشایسته، نامرضی، نامطلوب، نکوهیده ≠ پسندیده، مقبول

ردشده، مردود، ناکام، ناموفق ≠ قبول

صحبت، مراوده، مصاحبه، همدمی، همرازی، همراهی، همزانویی، صحبت، همسخنی، همصحبتی، همنشینی

رانده، مردود، مطرود، نفرتانگیز ≠ محبوب