معنی مرحب | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. آفرین، احسنت، بارکالله، خوشا، خه، خهی، زه، زهازه ۲. تحسین، تمجید، ستایش

حبیب، دوست، دوستدار، عاشق، ود، هواخواه، هوادار، یار ≠ خصم، دشمن، عدو، مخالف

انس، تولا، حب، خاطرخواهی، دلدادگی، دوستی، شفقت، صمیمیت، عشق، عطوفت، علاقه، مصادقت، مودت، مهر، مهربانی، ود، وداد، هواخواهی ≠ عداوت

۱. علاقهمند بودن، مهر ورزیدن، مهربانی کردن ۲. مورد تفقد قرار دادن، عنایت کردن، بذل محبت کردن

دوست داشتن، مهر ورزیدن، مهربانی کردن ≠ خصمی کردن

آفرین، احسنت، مرحبا

آفرین، اینت، زه، مرحبا

۱. ستودن، ستایش کردن، مرحبا گفتن ۲. تازهرویی کردن ۳. خوشامد گفتن

۱. آفرین، تحسین، تعریف، ثنا، ستایش، مدح، مرحبا ≠ هجو ۲. تحسین کردن، تعریف کردن، ستودن ≠ هجو کردن، هجا گفتن، بد گفتن، بدگویی کردن

آفرین، احسنت، اینت، خوشا، مرحبا ≠ وه