متوهم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. گمان بردن، خیال کردن، خیالاتی شدن، وهمزده شدن، بهوهم افتادن، دچار وهم شدن ۲. ترسیدن، هراسیدن، وهم برداشتن
مرتبهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بار، پاس، دفعه، ده، کرت، مرحله، مره ۲. درجه، شان، لیاقت، مرتبت، پایه، پایگاه، مقام، منزلت، منصب ۳. رتبه، طبقه، قدر
بارفرهنگ مترادف و متضاد۱. پاس، دفعه، مرتبه، مرحله، مره، نوبت، وعده، وهله ۲. بر، ثمر، ثمره، حاصل، محصول، میوه ۳. بنه، توشه، حمل، محمول، محموله ۴. شرفیابی ۵. رستوران، کاباره، مشروبفروشی
پاسفرهنگ مترادف و متضاد۱. بار، دفعه، مرتبه، نوبت ۲. حراست، محافظت، مراقبت، نگاهبانی ۳. احترام، ادب، اعزاز، پاسداری، حرمت، مراعات، ملاحظه ۴. بهر، حصه، قسمت ۵. رد، ردتوپ