مرتبفرهنگ مترادف و متضاد۱. آراسته، آماده، بسامان، جور، روبراه، مزین ۲. بانسق، بانظم، بسامان، منتظم، منضبط، منظم ۳. مدون ≠ بیانضباط، غیرمدون، نابسامان، نامرتب
مرتبهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بار، پاس، دفعه، ده، کرت، مرحله، مره ۲. درجه، شان، لیاقت، مرتبت، پایه، پایگاه، مقام، منزلت، منصب ۳. رتبه، طبقه، قدر
مرتبهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بار، پاس، دفعه، ده، کرت، مرحله، مره ۲. درجه، شان، لیاقت، مرتبت، پایه، پایگاه، مقام، منزلت، منصب ۳. رتبه، طبقه، قدر
سازمان دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مرتب کردن، نظم دادن، سامان دادن ≠ درهمریختن، نابسامان کردن ۲. تشکیلات، برنامهریزی