مسمومفرهنگ مترادف و متضاد۱. زهرآلود، زهردار، زهرآگین، زهری، سمآلود، سمی ۲. زهرخورده، سمخورده ۳. چیزخور ۴. مشوب ۵. زیانبار
مغمومفرهنگ مترادف و متضاداندوهزده، اندوهناک، اندوهگین، حزین، غصهدار، غمزده، غم رسیده، غمکش، غمگین، غمناک، غمنین، گرفته، متاثر، متاسف، محزون، مهموم، ناشاد ≠ خرم، خوش
ناپسندیدهفرهنگ مترادف و متضادزشت، مذموم، مکروه، ناپسند، ناصواب، نامستحسن، نامعقول، نامقبول، نکوهیده ≠ پسندیده
مکروهفرهنگ مترادف و متضادزشت، قبیح، کریه، مذموم، مستنکر، منفور، مهیب، ناپسند، ناخوش، ناخوشایند ≠ مباح
ناپسندفرهنگ مترادف و متضادبد، رکیک، زشت، سخیف، سوء، قبیح، کریه، مذموم، مذموم، مستهجن، مکروه، ناخوشایند، ناخوشایند، نادلپذیر، ناشایسته، ناگوار، نامحمود، نامستحسن، نامطبوع، نامطبوع، نامطلو
نکوهیدهفرهنگ مترادف و متضادبد، ذمیمه، زشت، مذموم، مطرود، مکروه، ناپسندیده، نادلپسند، ناستوده، نامقبول ≠ ستوده