45 مدخل
۱. میانگین، میانه ۲. معتدل، میانهرو ۳. میانجی، میانگیر
میانهبالا ≠ بلندبالا، کوتاهقد
دستبهدامن، متشبث، مستعصم، ملتجی
۱. ملتجی شدن ۲. متشبث شدن، دستبهدامن شدن ۳. واسطه قرار دادن
۱. زردتشتی، زردشتی، گبر، مغ ۲. آتشپرست، مجوسی
متوسلشدن، دست به دامان شدن، تشبث کردن
متوسل شدن، تمسک جستن، چنگ زدن، آویختن، دستاویز کردن
متشبثشدن، متوسل شدن، چنگ زدن، گرفتن، آویختن، وسیله قرار دادن
کالج، مدرسه