معنی مدلل | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

ثابتشده، محرز، محقق، مصرح

محرزشدن، محقق شدن، به اثبات رسیدن

مدلل ساختن، به اثبات رساندن، ثابت کردن، محرز ساختن، مدلل داشتن

باشکوه، باشوکت، باعظمت، پرابهت، پرطمطراق، شکوهمند، فرمند، لوکس ≠ ساده

جایزه، گردنآویز، نشان

۱. پیشگفتار، دیباچه، مقدمه ≠ موخره ۲. ورودی ≠ خروجی ۳. ورود، دخول ≠ خروج ۴. مداخل، درآمد، عایدی ≠ مخارج، هزینه ۵. مورد ۶. سرواژه ۷. باب، در

مدلل ساختن، به اثبات رساندن، ثابت کردن، محرز ساختن، مدلل داشتن

۱. معتبرسازی، مدلل سازی ۲. فیلمسازی(براساس واقعیات عینی)

۱. تایید، ثبوت ۲. ثابت، محرز، مدلل ≠ نفی

آشکار، بارز، بدیهی، بین، روشن، مدلل، مستدل، مشخص، واضح، هویدا ≠ ناآشکار، نامشخص، نامبرهن

۱. پابرجا، ثابت، متقن، مدلل ۲. استوار، برقرار ۳. اثباتی، ایجابی ≠ منفی، سلبی ۴. فاز ≠ نول ۵. خوب، خوش، خوشآیند ۶. یاریرسان، کارآمد ۷. بزرگتر از صفر