معنی مدعی | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. ادعاکننده، دعویکننده، شکایتکننده، خواهان ۲. حریف، خواهان، رقیب، مخالف ≠ مدعیعلیه، خوانده ۳. ناموسگر ۴. حقهباز، شارلاتان ۵. درخواستکننده

ادعا کردن دعوی کردن

دادستان

۱. توانگر، ثروتمند، دولتمند، غنی، متشخص، متمول ۲. اعیان ۳. متنفذ، بانفوذ ۴. برجسته، ممتاز ۵. ظاهر، آشکار ۶. محقق، ثابت

مدیحها، مدیحهها، مناقب، ستایشها ≠ هجوها

۱. شهرها، دیارها، مدینهها، بلاد، بلدها ≠ قراء، قریهها ۲. ممالک، کشورها

۱. مدعیالعموم ۲. دادور، داور، قاضی ۳. امیر، پادشاه

ادعا، خواسته، مدعی

۱. حریف، مدعی، معارض، هماورد، همچشم ۲. موکل ۳. مراقب، نگهبان

پراکندهگو، چاخان، خودستا، خویشتنستا، صلف، گزافهگو، لافپیما، مدعی، هرزهدرا

۱. خوانده ۲. دعوتی، ضیف، مهمان ≠ مهماندار، مدعی، میزبان، داعی