مداوا شدنفرهنگ مترادف و متضاددرمانشدن، شفا یافتن، معالجه شدن، تشفی یافتن، علاج گشتن، تداوی شدن، بهبود یافتن، عاجشدن
ماوافرهنگ مترادف و متضاد۱. پناه، پناهگاه، ملاذ، ملجا ۲. جا، جایگاه، سامان، محل، مقام، موضع، منزل، مسکن، وثاق
ماوا کردنفرهنگ مترادف و متضادجا گرفتن، اقامت کردن، مقیم شدن، اقامت کردن، سکونت کردن، سکنا گزیدن، ماوا یافتن
ماوا گرفتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پناهگرفتن، مامن گزیدن ۲. مسکن گزیدن، منزلگرفتن، جا کردن، ماوا گزیدن، سکونت کردن
خوش کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. شفا دادن، مداوا کردن، بهبود بخشیدن، معالجه کردن ۲. شاد کردن، شادمان کردن ۳. دلپذیر ساختن، مطبوع کردن ۴. معطر کردن، خوشبو ساختن
تداویفرهنگ مترادف و متضاد۱. درمان، شفا، علاج، مداوا، معالجه، بهبودی، بهی ۲. درمان کردن، شفادادن، علاج کرن، مداوا کردن، معالجه کردن