مجملفرهنگ مترادف و متضاد۱. تلخیص، خلاصه، زبده، فشرده، کوتاه، مختصر، موجز ۲. مختصرمفصل ۳. مفصلا، بهتفصیل
مختلفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشفته، بههمریخته، نابهسامان، بینظم، پریشان، درهم، مغشوش، نامرتب ۲. آهمند، محتاج، نیازمند ۳. خللیافته، دارایاختلال ≠ بسامان
پریشانفرهنگ مترادف و متضادآشفته، بیآرام، بیقرار، پراکنده، پراکندهخاطر، پریشانحال، تنگدست، درهم، دلواپس، ژولیده، سراسیمه، شوریده، متاثر، متشتت، متفرق، مختل، مشوش، مضطر، مضطرب، مغشوش، منگ،
مختل کردنفرهنگ مترادف و متضاددچاراختلال کردن، آشفته کردن، مختل ساختن، به همریختن، نابهسامان کردن، پریشان کردن
آهمندفرهنگ مترادف و متضاد۱. مختل، معیوب، ناقص ۲. عاصی، گناهکار، مجرم، مقصر ۳. بیمار، مریض، ناخوش ≠ سالم، صحیح