55 مدخل
خاص، مخصوص، ویژه، اختصاصیافته
خبره، کاردان، کارشناس، ماهر ≠ غیرمتخصص
خصم، دشمن، عدو ≠ محب
پیکار، خصومت، دشمنی، عداوت، عناد، کینهتوزی، مخاصمت ≠ صلح، مصالحه
اختصاص دادن، ویژه گردانیدن
بالاجمال، مختصر
الگو، مختصر، نمونه
کانشناس، متخصص معدن
۱. مختص، مخصوص، ویژه ۲. انحصاریافته ۳. محدود، محصور