مختارفرهنگ مترادف و متضادآزاد، برگزیده، بهین، پسندیده، حر، صاحباختیار، ماذون، مجاز، مخیر، مستقل ≠ مجبور
مختل کردنفرهنگ مترادف و متضاددچاراختلال کردن، آشفته کردن، مختل ساختن، به همریختن، نابهسامان کردن، پریشان کردن