مخالفتفرهنگ مترادف و متضاداختلاف، اعراض، خصومت، خطاب، دشمنی، ستیزه، سرزنش، سرکشی، ضدیت، طغیان، عتاب، عداوت، عصیان، عناد، معاندت، نافرمانی، نقاضت ≠ موافقت
مخالفت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خصومت ورزیدن، دشمنی کردن، ناسازگاری کردن، عناد ورزیدن، ضدیت کردن ۲. مخالفتخوانی کردن ۳. ناموافق بودن، خلافورزیدن ≠ موافقت کردن، موافق بودن ۴. ممتنع بودن ۵. ر
مخالطتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرمش، آمیزش، مقاربت، نزدیکی ۲. مجالست، معاشرت ۳. آمیزش کردن، معاشرت کردن
مخالفت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خصومت ورزیدن، دشمنی کردن، ناسازگاری کردن، عناد ورزیدن، ضدیت کردن ۲. مخالفتخوانی کردن ۳. ناموافق بودن، خلافورزیدن ≠ موافقت کردن، موافق بودن ۴. ممتنع بودن ۵. ر
اعراضفرهنگ مترادف و متضاد۱. انصراف، پشت کردن، رویگردانی، ضدیت، مخالفت ۲. ترس، هول ۳. کراهت، نفرت ≠ اقبال
تضادفرهنگ مترادف و متضاد۱. اختلاف، تقابل، تناقض، ضدیت، مخالفت، مغایرت، ناسازگاری ≠ تماثل، سازگاری ۲. دشمنی، مخالفت ۳. ضدیکدیگربودن، متضاد بودن، مخالف یکدیگر بودن ≠ سازگار بودن، موافق ب
تعرضآمیزفرهنگ مترادف و متضاد۱. عتابآلود، عتابآمیز، معترضانه، مخالفت آمیز، معترضانه ۲. تجاوزکارانه، تجاوزگرانه