محکوم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بزهکار شناخته شدن، داد باختن، دادباخته شدن، محکوم گشتن، مقصر شناخته شدن، مغلوب شدن ≠ حاکم شدن ۲. مقهور شدن ≠ پیروز شدن ۳. مجبور شدن
محکوم کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بزهکار شناختن، خطاکار اعلام کردن، نارواشناختن ۲. مغلوب کردن، مجبور ساختن
محرومفرهنگ مترادف و متضادبیبهره، بینصیب، عاری، مایوس، معرا، ناامید، ناکام، ناکامکار، ناکامروا، ناکامیاب، نامراد، ناموفق ≠ کامیاب
مسندفرهنگ مترادف و متضاد۱. اسناددادهشده، نسبتداده شده ۲. محمول، محکومبه ۳. مجموعه مدون احادیث ۴. ≠ مسندالیه
مسندفرهنگ مترادف و متضاد۱. اورنگ، تخت، تکیهگاه، سریر، عرش، کرسی ۲. بالش، پشتی، پیشگاه ۳. جاه، مرتبه، مقام ۴. خبر ۵. محکومبه، محمول، مسند
محکوم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بزهکار شناخته شدن، داد باختن، دادباخته شدن، محکوم گشتن، مقصر شناخته شدن، مغلوب شدن ≠ حاکم شدن ۲. مقهور شدن ≠ پیروز شدن ۳. مجبور شدن