محکپذیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزمایشپذیر، آزمونپذیر ≠ محکناپذیر ۲. قابل امتحان، امتحانشدنی، ≠ امتحاننشدنی ۳. سنجشپذیر، سنجیدنی ≠ سنجشناپذیر
محکمفرهنگ مترادف و متضاد۱. استوار، بادوام، پابرجا، پایدار، ثابت، سدید، قایم، قرص، مستحکم، مقاوم، مستقر، مضبوط ۲. سخت، سفت، شدید، فشرده، صلب ۳. جزم، راسخ ۴. قانعکننده، متقن، متین، مستدل
محکم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پابرجا شدن، استوار شدن، پابرجا گشتن ۲. چسبیدن، ثابت شدن ۳. شدید شدن، شدتیافتن
محکپذیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزمایشپذیر، آزمونپذیر ≠ محکناپذیر ۲. قابل امتحان، امتحانشدنی، ≠ امتحاننشدنی ۳. سنجشپذیر، سنجیدنی ≠ سنجشناپذیر
محکوم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بزهکار شناخته شدن، داد باختن، دادباخته شدن، محکوم گشتن، مقصر شناخته شدن، مغلوب شدن ≠ حاکم شدن ۲. مقهور شدن ≠ پیروز شدن ۳. مجبور شدن