معنی محصوصة | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. صوفیان، درویشان، اهل تصوف ۲. صوفیه ۳. متصوف ≠ متشرعه

۱. صحبت، تکلم، گپ، گفتگو، گفتوشنود ۲. مباحثه، مذاکره، مناظره ۳. مجاورت ۴. گفتگو کردن ≠ مکاتبه

گفتوگو کردن، مذاکره کردن، گپ زدن

۱. آهنگ، قصد، نگرش ۲. تیزبینی، تیزنگری ۳. حیلهگری ۴. حیله کردن ۵. قصد کردن

۱. جانانه، دلارام، دلبر، دلبند، دلدار، دلستان، دوست، سوگلی، معشوقه، یار ۲. گل محبوبه، گل شب

۱. جانانه، دلارام، دلبر، دلبند، دلدار، دلستان، دوست، سوگلی، معشوقه، یار ۲. گل محبوبه، گل شب

گفتگوها، محاورهها، گفتوشنودها

۱. جانان، محبوبه، معشوقه، یار ۲. تمامعیار، حسابی، کامل

گفتگو، گفتوشنید، محاوره، مکالمه

۱. دلدار، محبوبه، معشوقه ۲. همبستر ۳. رفیقه، نشانده، نشئه، نمکرده