محدودفرهنگ مترادف و متضاد۱. بسته، تحدیدشده، متناهی، محصور ۲. اندک، کم ۳. قصیر، کوتاه ۴. تنگ ≠ بیپایان
محدود کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مقید کردن، در تنگنا قرار دادن، محدودیت قائلشدن ۲. منحصر کردن ۳. محصور کردن
محدود کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مقید کردن، در تنگنا قرار دادن، محدودیت قائلشدن ۲. منحصر کردن ۳. محصور کردن
منظور شدنفرهنگ مترادف و متضادمحسوبشدن، لحاظ شدن، درنظر گرفتن، قلمداد شدن، مورد توجه قرار گرفتن، لحاظ شدن، ملحوظگشتن
منظور کردنفرهنگ مترادف و متضادمحسوب کردن، لحاظ کردن، درنظر گرفتن، قلمداد کردن، منظور داشتن، مورد توجه قراردادن