محترمفرهنگ مترادف و متضادارجمند، باآبرو، بااعتبار، باشخصیت، بزرگوار، شخیص، شریف، حرمتدار، با حرمت، عزتمند، قابل احترام، عزیز، گرامی، گرانقدر، گرانمایه، متشخص، محتشم، معز، معزز، معظم، مک
ناگزیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. لابد، لاعلاج، مجبور، ملزم، مضطر، ناچار ۲. ضروراً، ضرورتاً، کرهاً، قهراً ۳. محتوم، ضروری، لازم ۴. بیاختیار، بیچاره، عاجز
نبشتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. عریضه، کتیبه، مسطور، منشور، نامه، نوشته ۲. امریه، حکم، فرمان ۳. تقدیر، سرنوشت، محتوم، مقدر
بزرگ داشتنفرهنگ مترادف و متضادمحترمشمردن، گرامی داشتن، نکو داشتن احترامگذاشتن، تکریم کردن، معزز داشتن، عزیز داشتن ≠ کوچک شمردن