محبوسفرهنگ مترادف و متضاداسیر، بازداشت، بندی، توقیف، حبس، دربند، دوستاقی، زندانی، گرفتار، مسجون ≠ آزاد، رها
محبوس شدنفرهنگ مترادف و متضادحبسشدن، زندانی شدن، توقیف شدن، بازداشت شدن، بندی شدن ≠ آزاد شدن، مرخص شدن
محبوس کردنفرهنگ مترادف و متضادبازداشت کردن، توقیف کردن، حبس کردن، زندانی کردن، دربند کردن ≠ آزاد کردن، رها ساختن
محبوبفرهنگ مترادف و متضاد۱. جانان، حبیب، دلارام، دلبر، دلدار، دلربا، دلنواز، دوست، شاهد، مطلوب، معشوق، نگار، یار ۲. دوستداشتنی ≠ منفور ۳. وجیه المله
محبوبهفرهنگ مترادف و متضاد۱. جانانه، دلارام، دلبر، دلبند، دلدار، دلستان، دوست، سوگلی، معشوقه، یار ۲. گل محبوبه، گل شب
حبس کردنفرهنگ مترادف و متضادزندانی کردن، بازداشت کردن، محبوس کردن، اسیر کردن، به زندان انداختن، گرفتار کردن ≠ آزاد کردن
اسیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازداشت، بندی، دربند، دستگیر، زندانی، محبوس ۲. برده، بنده ۳. پابند، مقید ۴. دستخوش ۵. گرفتار، مبتلا ≠ آزاد، رها
بازداشتفرهنگ مترادف و متضاد۱. اسیر، بندی، توقیف، حبس، دستگیر، زندانی، گرفتار، محبوس ≠ آزاد، رها ۲. منع، جلوگیری، نهی ≠ امر