معنی مجوز | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

اجازه، پته، پروانه، جواز

۱. استعاره، غیرواقع، کنایه ۲. مزاج، طبیعت ≠ حقیقت

۱. جایز، روا، قانونی، مشروع ۲. اجازهدار، مختار، مخیر ≠ غیر مجاز

تادیب، تقاص، تنبیه، توبیخ، جزا، سزا، سیاست، عقاب، عقوبت، کیفر، گوشمال، گوشمالی ≠ پاداش

۱. تنبیه شدن، توبیخ شدن ۲. کیفر دیدن، عقوبتشدن، مکافات دیدن

کیفردادن، عقوبت کردن، گوشمالی کردن، جزا دادن ≠ سزا دادن

۱. اجازه، پته، جواز، حکم، فرمان، گواهی، مجوز ۲. پره، ملخ ۳. شبپره

۱. اجازت، اذن، تجویز، دستور، رخصت ۲. پروانه، تصدیق، جواز، مجوز، منشور ۳. فتوا

اجازه، اذن، پته، پروانه، تجویز، تصدیق، رخصت، رخصتنامه، روادید، گذرنامه، گواهی، مجوز

مجازات شدن، تاوان دادن، مکافات دیدن ≠ تقاص گرفتن

مجازات کردن، تعزیر کردن، اجرا کردن (حد شرعی)