معنی مجاز | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. استعاره، غیرواقع، کنایه ۲. مزاج، طبیعت ≠ حقیقت

۱. جایز، روا، قانونی، مشروع ۲. اجازهدار، مختار، مخیر ≠ غیر مجاز

تادیب، تقاص، تنبیه، توبیخ، جزا، سزا، سیاست، عقاب، عقوبت، کیفر، گوشمال، گوشمالی ≠ پاداش

۱. تنبیه شدن، توبیخ شدن ۲. کیفر دیدن، عقوبتشدن، مکافات دیدن

کیفردادن، عقوبت کردن، گوشمالی کردن، جزا دادن ≠ سزا دادن

۱. استعاری، صوری، کنایی ۲. ازروی مجاز، مجاز ۳. مربوط به مجاز

۱. آژنگ، چین، شکن، شکنج ۲. مازن، مازو، مازوج ۳. ترک، رخنه، شکاف ۴. مازن، مازو، مازه، گلکاو

۱. استعاری، صوری، کنایی ۲. ازروی مجاز، مجاز ۳. مربوط به مجاز

مجازات شدن، تاوان دادن، مکافات دیدن ≠ تقاص گرفتن

مجازات کردن، تعزیر کردن، اجرا کردن (حد شرعی)

۱. مجازات کردن، گوشمالی دادن، تادیب کردن، توبیخ کردن ۲. آگاه ساختن، واقف کردن ۳. متنبه ساختن، بیدار کردن، هشیار کردن

ظاهری، مجازی