متولد شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به دنیاآمدن، زاده شدن، ولادت یافتن ≠ مردن، ازدنیا رفتن، از دنیا رخت بربستن ۲. هستییافتن، به وجود آمدن، ایجاد شدن
مثالفرهنگ مترادف و متضاد۱. مانند، مثابه، مثل، شبیه، همانند ۲. نمونه ۳. امریه، دستور، حکم، فرمان ۴. پیکره، تندیس، مجسمه ۵. پیکر، کالبد ۶. تصویر، تمثال، نقش ۷. تمثیل، حکایت، داستان
مثالفرهنگ مترادف و متضاد۱. مانند، مثابه، مثل، شبیه، همانند ۲. نمونه ۳. امریه، دستور، حکم، فرمان ۴. پیکره، تندیس، مجسمه ۵. پیکر، کالبد ۶. تصویر، تمثال، نقش ۷. تمثیل، حکایت، داستان
مثلفرهنگ مترادف و متضاد۱. حکایت، افسانه، قصه ۲. پند، اندرز ۳. عبرت ۴. ضربالمثل ۵. مثال، نمونه ۶. حالت، وضعیت