معنی مثشبغ سحعقلث

جست‌وجوی مشابه

چنگزننده، رویآورنده، متوسل، تمسکجوینده

متوسل شدن، تمسک جستن، چنگ زدن، آویختن، دستاویز کردن

۱. مانند، مثابت، همانند ۲. اندازه، حد، منزلت ۳. مقام ۴. جایگاه، مکان ۵. شکل، قسم، گونه، نوع

۱. پابرجا، ثابت، متقن، مدلل ۲. استوار، برقرار ۳. اثباتی، ایجابی ≠ منفی، سلبی ۴. فاز ≠ نول ۵. خوب، خوش، خوشآیند ۶. یاریرسان، کارآمد ۷. بزرگتر از صفر

متشبث شدن، دستاویز قرار دادن، متوسل شدن، تشبث کردن

۱. مانند، مثابت، همانند ۲. اندازه، حد، منزلت ۳. مقام ۴. جایگاه، مکان ۵. شکل، قسم، گونه، نوع

استوار، مثبت، محرز، محکم، مستند ≠ غیرمتقن

دستبهدامن، متشبث، مستعصم، ملتجی

۱. ملتجی شدن ۲. متشبث شدن، دستبهدامن شدن ۳. واسطه قرار دادن