59 مدخل
ادبآموخته، فرهیخته، مودب
ادب آموختن، تربیت شدن، فرهیخته شدن
تجددطلب، روشنفکر، نوآور، نوپرست، نوگرا ≠ کهنهگرا، متحجر
متجددمابانه، روشنفکرانه، نوگرایانه ≠ متحجرانه
موتلف، متفق، هماهنگ، همپیمان، همدل، همراه، همرای، همعهد ≠ متخاصم، مخالف
متجدد، نوگرا ≠ کهنهپرست، کهنهگرا، مرتجع
متحد، موافق، همراءی، یکرنگ
متحد، متفق
متحدالشکل، مشابه، یکسان، یکنواخت