متذکر شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تذکر دادن، خاطرنشان کردن ۲. یادآور شدن، یادآوری کردن ۳. گفتن، ذکر کردن
متفکرفرهنگ مترادف و متضاد۱. اندیشمند، اندیشهور، بافکر، فکور ۲. فهیم، خردمند، خردورز ۳. اندیشناک ۴. سردرگریبان، غمین، غمگین، دلمشغول
بیگانهفرهنگ مترادف و متضاداجنبی، خارجی، غریب، غریبه، غیر، متنکر، ناآشنا، ناشناس، نامحرم ≠ آشنا، خودی، محرم