متمکنفرهنگ مترادف و متضاد۱. توانگر، ثروتمند، دولتمند، غنی، متمول ≠ مفلس، ندار ۲. ثابت، جایگزین، جایگیر، مقیم ۳. دارایامکان، توانا، قادر
متمکن شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ثروتمندشدن، دارا شدن، توانگر شدن ۲. مستقر شدن، جای گرفتن ۳. مقیم شدن، متمکن ماندن ۴. توانمند شدن
متمکن کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دولتمند کردن، متمول کردن ۲. مستقر کردن، جا دادن ۳. توانا ساختن، مقتدر ساختن