متالم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. غمگین شدن، ناراحت شدن، دلگیر شدن ۲. دردمند شدن ۳. متاثر شدن، متاسف شدن
دلگیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. دلمرده، غمین، متالم، محزون، مکدر، ملول، ناراحت ۲. تاریک، تیره، غمانگیز، غمبار، گرفته ≠ دلباز
متاثرفرهنگ مترادف و متضاد۱. افسرده، اندوهگین، پریشان، غمگین، متالم، مغموم، ملول ۲. اثرپذیر ۳. تحتتاثیر
اندوهگینفرهنگ مترادف و متضادآزرده، افسرده، اندوهناک، حزین، دلتنگ، غصهدار، غمزده، غمگین، غمناک، غمین، متاثر، متالم، متلهف، محزون، مغموم، ملول، ناشاد، نامسرور ≠ مسرور