معنی متعارض | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

ناسازگار، مخالف

۱. عادی، متداول، مرسوم ۲. رایج، معمول ≠ نامتعارف ۳. شناختهشده، مشهور ۴. غیراتمی (سلاح)، معمولی

۱. معمولی، عادی ≠ غیرعادی، نامعمول ۲. اعشاری، دهدهی ≠ کسری

۱. اعتراضگر ۲. پاپی، مزاحم ۳. متذکر، یادآور ۴. متجاوز، متعدی

۱. خاطرنشان ساختن، متذکر شدن، یادآوری کردن ۲. اعتراض کردن ۳. انتقاد کردن، به نقدکشیدن ۴. مزاحم شدن، پاپی شدن، ایجاد دردسر کردن

تعرضآمیز، تعرضجویانه، اعتراضآمیز

۱. متعرض ۲. پافشاری، اصرار

متداول، متعارف، مرسوم ≠ شرعی

خاطرنشان، متعرض، یادآور

متجاوز، متعدی، متعرض، حدشکن، تجاوزکار

۱. ناسازگار بودن ۲. معارض بودن، معارضه داشتن ۳. عناد داشتن ۴. اختلاف داشتن، خلافورزیدن