معنی مترقن | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

چشمبهراه، درصدد، چشمانتظار، مترصد، مراقب، منتظر، نگرنده

محتمل، شدنی، منتظره ≠ غیرمترقبه

۱. پیشرو، ترقیخواه ۲. توسعهیافته، راقی، راقبه ≠ عقبافتاده، عقبمانده

آوازخوانان، زمزمهکنان

زمزمه کردن، نجوا کردن، زیرلب خواندن

امیدوار، مترقب، متوقع، منتظر، نگران، چشمانتظار

توهمزا، مشتبهساز ≠ متیقن

مسلمشدن، قطعی شدن، متقن شدن، به ثبوت رسیدن، ثابت شدن

۱. اصیل، متقن، معتبر، معتمد، وثیق ۲. دلیل، سند ≠ غیرمستند، نامستند ۳. واقعی ۴. منسوب ۵. متکی

۱. برپا، دایر، معمور ۲. پررونق ۳. پیشرفته، توسعهیافته، مترقی ۴. تندرست، سالم ۵. بسامان، منظم ۶. غنی، مرفه ≠ خراب، متروک، ویران ۷. بیرونق ۸. عقبمانده