معنی متراجم | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

انباشته، انبوه، پرپشت، غلیظ، فراوان، فشرده، متکاثف ≠ کمپشت

۱. فشرده شدن ۲. انبوه شدن، پرپشت شدن، انباشته شدن، جمع شدن ۳. متکاثف شدن

برگرداننده، ترجمان، دیلماج، گزارنده، مفسر

تجاوزگر، متجاوز، حملهور، متعدی، مهاجم، یورشگر

۱. ترجمانها، ترجمهها ۲. بیوگرافیها، زندگی نامهها، شرح حالها، ۳. بههم دشنام دادن، (به یکدیگر) سنگ انداختن ۴. سنگپراکنیها ۵. دشنامدهیها

ترجمان، مترجم

۱. مجمل ۲. متراکم ۳. محکم

۱. فشرده، متراکم ۲. انبوه، غلیظ

آکنده، انبوه، پر، سرشار، لبالب، مالامال، متراکم، مشحون، ممتلی، مملو ≠ تهی، خالی

۱. پرپشت، مجعد ۲. بسیار، فراوان، کثرت، متراکم، متعدد ۳. توده ≠ تنک