معنی متخلق | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. خوپذیر، خوگر ۲. متصف، خوگرفته ۳. خوشخلق، خوشاخلاق

۱. خو گرفتن، عادت کردن ۲. تخلق یافتن

دارایخللوفرج، پرمنفذ، خللوفرجدار، سوراخسوراخ، مشبک، منفذدار ≠ متراکم، متکاثف، فشرده، پرچگالی، پرتکاثف

تخلفکننده، خلافکننده، لغزشکار، خاطی، خلافکار، قانونشکن، متخاطی ≠ درستکار

۱. متصل، مرتبط ۲. منتسب، مربوط ۳. خویشاوند، منسوب، وابسته، خویش

۱. پیوستن، وابسته شدن، متصل شدن ۲. مرتبطشدن، مربوط شدن ۳. منتسب شدن، انتسابیافتن ۴. آویخته شدن، آویزان شدن

دارنده، متخلق، موصوف، وصفشده، توصیفشده

آمخته، مالوف، مانوس، متخلق، معتاد ≠ رمنده، وحشی

متملق، چاپلوس، خودشیرین، خوشخدمت

متملق، چاپلوس، مداهنهگر

۱. وابستگان، خویشان، کسان، اقوام ۲. متعلقین، اقارب