معنی متخاصم | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

دشمن، ستیزهجو، متخاصمه، عدو، معاند ≠ دوست، متحد

خصم، دشمن، عدو ≠ محب

پیکار، خصومت، دشمنی، عداوت، عناد، کینهتوزی، مخاصمت ≠ صلح، مصالحه

آتشبس

۱. تعرض، جنگ، دشمنی، ستیز، عداوت، عناد ۲. باهم جنگیدن، باهم عداوت ورزیدن، باهم دشمن شدن ≠ دوستی

۱. المناک، دردمند ۲. اندوهگین، دلخور، دلگیر، متاثر ≠ مشعوف

همعهد، همپیمان ≠ متخاصم

بدخواه، خصم، عدو، متخاصم، مخالف، معاند، منازع ≠ دوست، محب

موتلف، متفق، هماهنگ، همپیمان، همدل، همراه، همرای، همعهد ≠ متخاصم، مخالف

۱. خصم، دشمن، عدو، متخاصم، معارض، منازع ۲. سرکش، لجوج، نافرمان ≠ معاون، معاضد

سازوار، متحد، متفق، همپیمان، همراه، همعهد ≠ متخاصم