متحمل شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تحمل کردن، بردباری کردن، شکیبایی ورزیدن ۲. اعتنا کردن، توجه کردن، بهروی خود آوردن ۳. دستخوش شدن، دچار شدن
کشیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. رسم کردن، نقاشی کردن ۲. امتداددادن، کشش ۳. تحمل کردن، متحملشدن ۴. پیمودن، توزین کردن، وزن کردن ۵. دود کردن ۶. بردن، حمل کردن ۷. آشامیدن، نوشیدن