29 مدخل
آراسته شدن، زینت یافتن، مزین شدن
نمایان شدن، تجلی یافتن، جلوهگر شدن
اذیتشدن، آزرده شدن، ناراحت شدن، رنجیده شدن، رنجیدن
۱. تاسی جستن، تاسی کردن ۲. تابع شدن، پیروی کردن
آراسته، مزین، زینتیافته
آشکار، تابان، جلوهگر، روشن، ظاهر، نمایان
۱. اراستگی، تخلق، مهذبشدگی ۲. آراسته شدن، متحلی شدن ۳. زینت یافتن
آشکارشدن، جلوهگر شدن، عیان گشتن، منجلی گشتن، متجلی شدن
۱. جلوه کردن، جلوهگر شدن ۲. ظاهر شدن، متجلی شدن
آماده، بانظم، بسامان، جمیل، متحلی، مرتب، مزین، منتظم، منظم، نیکو
۱. تفهیم، خاطرنشان ۲. متوجه، ملتفت ۳. آراسته، متحلی مزین ۴. کنونی، فعلی