46 مدخل
۱. باسم، خندان، لبخندزنان ۲. شادان، شادمان، مبتهج، مشعوف ≠ گریان
۱. پژوهشگر، پژوهنده، جستجوگر، جویا، جوینده، محقق، مستفسر ۲. خبرچین، جاسوس
۱. تجسمیافته، جسمیتیافته ۲. مصور
۱. تجسم بخشیدن، متصور کردن ۲. جسمیت دادن
بهتصویر آمدن (درذهن)، حاضر شدن(درنظروخیال)، مصور شدن
مجسم کردن، در نظر آوردن
مجسمهساز ≠ نقاش
پیکرتراش، پیکرهساز، تندیسگر، مجسمهتراش
پیکرتراشی، پیکرهسازی، تندیسگری، مجسمهتراشی
۱. مجسمسازی ۲. تجسیم