معنی مبتذل | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. بیارزش، پست، پیش پاافتاده، سخیف، ناپسند، هجو ۲. عوامپسند، بازاری ۳. خوار، پست، فرومایه

۱. بهابتذال کشاندن، بیارزش کردن، بیمحتوا کردن ۲. عامهپسند کردن، عوامپسند کردن

۱. اسیر، گرفتار ۲. دچار، دستخوش، گریبانگیر ۳. معتاد ۴. شیفته، عاشق، شیدا

۱. گرفتارشدن، دچار شدن، ابتلا یافتن، اسیر شدن، مبتلاگشتن ۲. معتاد شدن ۳. عاشق شدن، شیفتهشدن، دلباخته شدن

۱. گرفتار کردن، دچار کردن، اسیر کردن، مبتلا ساختن ۲. معتاد کردن ۳. شیفته کردن، دلباخته کردن، عاشق کردن

۱. پست، خوار، ذلیل، فرومایه ۲. افتاده، فروتن

عامیانه، مبتذل، مردمپسند

۱. عادی، مبتذل، معمولی ۲. سهلیاب ≠ بدیع، بکر، نادره

پیشپاافتاده، عامهپسند، مبتذل

بیاعتبار، بیاهمیت، بیفایده، شهروا، غیرمهم، کمبها، کمقیمت، مبتذل، ناچیز، نامعتبر ≠ ارزشمند

۱. بیارزش، بیقدر، غیرمهم ≠ مهم ۲. پیشپاافتاده، عادی، مبتذل، معمولی