معنی مبادله کردن

جست‌وجوی دقیق

۱. ردوبدل کردن ۲. تعویض کردن، عوض کردن، تبدیل کردن

لعنت کردن، نفرین کردن (یکدیگر)

۱. نزاع کردن، جنگیدن، ستیزیدن، دعوا کردن، ستیز کردن ۲. جدل کردن، مباحثه کردن ۳. دشمنی کردن، خصومت ورزیدن

چرک کردن، عفونت کردن، چرکین شدن، عفونی شدن

۱. تبادل، تبدل، تبدیل، تعویض، معاوضه ۲. تعاطی ۳. دادوستد، معامله

فریه، لعن، لعنت، نفرین

عوض کردن، معاوضه کردن ≠ معامله کردن، خریدن، فروختن، مبادله کردن

۱. تبادل، ردوبدل، مبادله ۲. خوض کردن، شور کردن، مشورت کردن ۳. دادوستد ۴. عطا ۵. فراگیری

۱. ابتیاع، تجارت، خریدوفروش، دادوستد، سودا، سوداگری ۲. سروکار، رفتار ۳. مبادله ۴. بدهوبستان ۵. خریدوفروش کردن، دادوستد کردن ۶. آلتتناسلی (مرد)

مجادله کردن، پرخاش کردن، جدال کردن، پیکار کردن، خصومت ورزیدن، معارضه کردن، کشمکش کردن، منازعه کردن، نبرد کردن

مباحثه کردن، مجادله کردن، بحث کردن