مانعفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازدارنده، جلوگیر، رادع، مخل، مزاحم ۲. بند، سد ۳. حاجز ۴. حایل ۵. عایق ۶. محظور، محذوریت ۷. مشکل، ایراد
مایلفرهنگ مترادف و متضاد۱. خمیده، کج، کژ، متمایل، مورب ≠ مستقیم ۲. خواهان، راغب، شایق، طالب، علاقهمند، مشتاق ≠ نافر
تلقیحفرهنگ مترادف و متضاد۱. آبستنی، باروری، بارورسازی، لقاح ۲. آبلهکوبی، واکسیناسیون ۳. مایه زدن، واکسن زدن ۴. گشن دادن، گشنسازی ۵. آبستن کردن
مهار کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مطیع کردن، منقاد ساختن ۲. کنترل کردن، رام ساختن، زیر یوغ خود درآوردن، تحت سلطه خوددرآوردن، در اختیار گرفتن ۳. گرفتار ساختن، بازداشت کردن ۴. بستن ۵. زدن، نصب
باز کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. گشادن، وا کردن، گشودن ≠ بستن، مسدود کردن ۲. دایر کردن، تاسیس کردن، ایجاد کردن ۳. جدا کردن ۴. شکافتن، تشریح کردن، شرح دادن ۵. از بینبردن )مانع( ۶. مرتفع ساختن