متعلق شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیوستن، وابسته شدن، متصل شدن ۲. مرتبطشدن، مربوط شدن ۳. منتسب شدن، انتسابیافتن ۴. آویخته شدن، آویزان شدن
مالفرهنگ مترادف و متضاد۱. تمکن، تمول، ثروت، خواسته، دارایی، مایملک، مکنت، ملک، نعمت، نوا، هستی ۲. جنس، کالا، متاع ۳. پول، وجه، سرمایه ۴. طرفه، دندانگیر، باب دندان، درخورتوجه ۵. اهل، ش
وابستهفرهنگ مترادف و متضاد۱. خویش، خویشاوند، قریب، قوم، متعلق، منسوب ۲. غیرمستقل ۳. بسته، متوقف، مربوط، مشروط، منوط، موقوف ۴. تابع، مطیع، منقاد ۵. پابند، طفیلی، متصل، مرتبط، ملحق ۶. اتاش