معنی ماکو | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. خوراکی ۲. خوردنی، قابل خوردن ≠ مشروب، اشربه، نوشیدنی، آشامیدنی، قابل نوشیدن

هیز، مخنث، مفعول، ملوط

هیز، مخنث، مفعول، ملوط

حیرانوبهتزده، حیرتزده، حیرتناک، بهتآلود

حیرتزده شدن، بهتآلود گشتن، حیرتناک شدن

اطعمه، خوراکی، ماکول ≠ نوشیدنی

آذوقه، ارزاق، توشه، خوراک، خوراکی، طعام، قوت، ماکول

۱. آشامیدنی، شربت، نوشابه ۲. عرق، شراب، مسکر ≠ ماکول، خوراکی، خوردنی

۱. اطعمه، ارزاق، توشه، خواربار، خوردنی، غذا، مائده ۲. خوردنی، قابلخوردن، ماکول ≠ پوشاکی

۱. کنشپذیر ≠ کنشگر، فاعل ۲. امرد، کونی، مابون، مخنث، ملوط ≠ لواطکار