معنی مأمن | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

پناه، پناهگاه، سلامتگاه، ملجا، جای امن، امنگاه

۱. پناهگرفتن، مامن گزیدن ۲. مسکن گزیدن، منزلگرفتن، جا کردن، ماوا گزیدن، سکونت کردن

۱. امان، پناهگاه، حفاظ، زنهار، ظل، عیاذ، کنف، مامن، ماوا، معاذ ۲. پشتیبان، حافظ، حامی، ظهیر، معاضد، ملاذ، ملجا

۱. بازوبند، تعویذ، چشمزخم ۲. پناهگاه، مامن ۳. بهره، نصیب

۱. اقامتگاه، مسکن ۲. پناهگاه، مامن، حفاظ، جانپناه ۳. خانه، کاشانه، خانهمحقر، آلونک، کلبه

پناهگاه، پناه، حفاظ، مامن، ماوا، ملاذ