ماجرافرهنگ مترادف و متضاد۱. پیشامد، جریان، حادثه، حکایت، داستان، رخداد، رویداد، سرگذشت، قصه، واقعه ۲. داوری ۳. کشمکش، گفتگو ۴. رنجش، رنجیدگی، گلایه، گله ۵. دعوا، مرافعه، جدال، جر
حل کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به جوابرسیدن، پاسخ پیدا کردن، راهحل یافتن ۲. گشودن ۳. به صورت محلول درآوردن ۴. فیصله دادن (ماجرا، دعوا) ۵. رفع کردن، برطرف کردن
کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اجرا کردن، انجامدادن، عمل کردن ۲. ساختن ۳. ادا کردن، بهجایآوردن، گزاردن ۴. آرمیدن، جماع کردن، مجامعت کردن
تنفیذ کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نافذگردانیدن ۲. اجرا کردن، روان کردن(حکم، فرمان) ۳. امضاء کردن (حکم، فرمان) ۴. استوار گردانیدن، تایید کردن ۵. نفوذ کردن