لبفرهنگ مترادف و متضاد۱. شفه، لوچه ۲. دهانه ۳. کناره، لبه ۴. حاشیه، ساحل، کنار ۵. تپانچه، سیلی، کشیده
بازیفرهنگ مترادف و متضاد۱. لعب، ملاعبه، ملعبه ۲. تفریح، تفنن، ۳. قمار، گنجفه ۴. ورزش ۵. فریب، حیله، نیرنگ ≠ جدی ۶. نقش ۷. حادثه، رویداد، پیشآمد ۸. شوخی
تفوهفرهنگ مترادف و متضاد۱. دهان گشودن ≠ لب فروبستن ۲. به زبان آوردن، به سخن آمدن، سخنگفتن، لب به سخن گشودن ≠ سکوت کردن، خاموش ماندن