معنی لقا | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. چهره، صورت، قیافه، منظر ۲. دیدار، دیدن، ملاقات

۱. باروری ۲. بارورسازی، تلقیح، گشنسازی

۱. بین، درون، مابین، میانه، میان، وسط ۲. درز، روزن، شکاف، کر ۳. لایه، ورق ۴. تا، چین ۵. خیر، لما، نه ۶. قیچی، مقراض

بیبندوبار، بیحمیت، بیغیرت، بیکار، لاقید، لش

بیبندوباری، بیفکری، لاقیدی، هرزگی

۱. بازدید، برخورد، زیارت، لقا، ملاقات ۲. وصال ۳. رویارویی ۴. دید، نظر، نگاه، نگرش ۵. چهره، رخسار، صورت

۱. چهره، رخ، رخسار، رو، سیما، صورت، لقا، وجنه، هیئت، ۲. ژست

القاح، تلقیح، گشن، لقاح، حاصلخیزسازی ≠ عقیمسازی

۱. آبستنی، باروری، بارورسازی، لقاح ۲. آبلهکوبی، واکسیناسیون ۳. مایه زدن، واکسن زدن ۴. گشن دادن، گشنسازی ۵. آبستن کردن

۱. بارورسازی، گشن، لقاح ۲. جماع، لقاح، مباشرت، مقاربت