لختفرهنگ مترادف و متضاد۱. اندک، بخش، برخ، جزء، جصه، قسم، قسمت ۲. پارچه، پاره، تکه، قطعه ۳. عمود، گرز ۴. شلال، نرم ۵. بیحال، رخوتناک، سست ۶. دلمه، لخته، منعقد
لتفرهنگ مترادف و متضاد۱. چک، خدشه، سیلی، ضربه ۲. پاره، تکه، قطعه، لخت ۳. مصراع، مصرع، نیمبیت ۴. چماق ۵. عمود، گرز ۶. انبار، انبان ۷. بطن، شکم
چاپیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهیغما بردن، تاراج کردن، چپاول کردن، چپو کردن، غارت کردن، لاشیدن، غارتیدن ۲. لخت کردن، دزدیدن، تالان کردن
حال کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به وجد آمدن، با نشاط شدن ۲. لذت بردن، محظوظ شدن، حظ کردن، احساس خوشی کردن
حال دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرمست کردن، نشئه کردن ۲. لذت دادن، سرخوش کردن ۳. بانشاط کردن، به وجد آوردن ≠ حال گرفتن