بیهوشفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیحال، مدهوش ۲. لایعقل، مست ۳. احمق، بیاستعداد، خرف، خرفت، کمحافظه، کندذهن، کودن، منگ ۴. بیخود، دبنگ، گیج ≠ هوشمند
خراب شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ویرانشدن، مخروبه شدن، منهدم شدن ۲. از کارافتادن ۳. مست شدن، لایعقل شدن ۴. گندیدن، فاسد شدن، متعفن شدن ۵. بد شدن، نامطلوبشدن ۶. منحرف شدن، بدکاره شدن ۷. رسواش
خرابفرهنگ مترادف و متضاد۱. مخروب، منهدم، ناآباد، ویرانه، ویران ≠ آباد، ۲. نابسامان، اوراق، اسقاط ≠ سالم ۳. خرست، طافح، لایعقل، مست ≠ هشیار ۴. تباه، ضایع، فاسد، معیوب ۵. بایر، لمیزرع ≠
مدهوشفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیحال، غشکرده ۲. بیخویشتن، بیخود، بیهوش، محو ۳. حیران، شگفتزده، سرگشته، مبهوت، متحیر ۴. لایعقل