25 مدخل
جرعه، چکه
۱. بلا، سختی، محنت ۲. فاخته
اقلیم، بر، خشکی، قطعه
تماماً، جمهور، عموماً، کل، همگان، همه
استر
جسر، خدک، قنطره
پل، جسر، قنطره، معبر
آشام، چکه، قطره، قلپ
۱. چکانیدن، قطرهقطره ریختن ۲. شلیک کردن، ماشه کشیدن
۱. چکه کردن، قطرهقطره فرو ریختن ۲. تراوش کردن ۳. نشت کردن